دلم میخواست بود
همین حالا
حالا که حالم این شکلیه
مطمئنم که فقط او میتونست الان حالم و خوب کنه
او ن بلده ..
نمیدونم از کجا ولی بلده ...
خیلی چیزی نمیگه ...
فقط وقتی ببینه اینجوریم ام میگه .. بیا بشین اینجا
اونجا نه ..
اینجا کنارم
آهان ...
خب حالا بگو چی شده
کی باز غصه دارت کرده ؟؟
دیگه لازم نیست چیزی بگم
همین قدر که ببینم
و همین یه جمله رو که بشنوم خوب خوب میشم
اما نیست ..
دم دستم نیست ..
نباید باشه ..
چراشو نمیدونم
اما نباید ...
عصبانی ام ...
از دستش برای اینکه
بلده و نیست عصبانی ام ...